dastan-kootah

متن مرتبط با «جایزه ی 200هزار دلاری» در سایت dastan-kootah نوشته شده است

مرگ در کویر

  • مرگ در کویر تک و تنها در زیر نور درخشان و سوزان خورشید،بی سرپناه،آب یا سایه ای به ناچار از روی تپه های مرتفع عبور می کند و برای دست یافتن به خوراکی که همچون آرزویی برای او می ماند به راه بی سرانجامش ادامه میدهد. موهای فردار سفیدش که از لا به لای موهای حنایی پیدا هستند،حدود سن وی را مشخص می نمایند.روباه میانه سال راهش را در کویر پیش می گیرد.پاهای خسته اش دیگر نای حرکت ندارند،مگر معجزه ای رسد،آبی رسد،غذایی رسد...,مرگ در کویر,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ،روزبه عقیلی,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • آخرین امید

  • آخرین امید صدای آهنگ بلند شاهین نجفی که از لپ تاپ پخش می شود در سراسر خانه میپیچد.با همان رپ همیشگی اش به انتقاد زمین و زمان می پردازد.این آهنگ هیچ هم خوانی با سنتور کنار اتاق ندارد.روی سنتور قهوه ای را خاک گرفته و سیم هایش هم کوک ندارد.در کنار سنتور که روی میزی عتیقه از جنس چوب بلوط قرار گرفته کتابخانه ی کوچکی متشکل از کتب درسی وجود دارد.کتابهای کمک آموزشی،روی هم و بدون هیچ نظم و ترتیبی در کنار کتابخانه روی زمین تلنبار شده اند.,آخرین امید,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ،روزبه عقیلی,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • مقایسه

  • مقایسه زنگ گوشی موبایل فربد،او را بیدار می کند.با چشمان خواب آلودش به موبایلش می نگرد:6:40   پتو را کنار می زند و عینک کثیفش را به چشم.کتاب های کاملا مرتب درون کتابخانه ی کنج اتاق نرش را جلب می کند.سپس از پنجره بیرون را نگاه می کند.برف زمین را پوشانده.به دستشویی رفته و صورتش را شسته و اصلاح میکند.به سرعت یک لیوان قهوه با نان تست میخورد.وقت برایش طلاست.شلوار پارچه ایش را،بلوز چهارخانه مشکی و سفید،کراوات خاکستری و کت مخملیش را می پوشد و با برداشتن کیفش که درون آن همه اوراق مربوط به شرکت بود،از منزل بیرون می رود. ,مقایسه,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ،روزبه عقیلی,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • طنین

  • طنین همه جا را دود و مه غلیظی فرا گرفته است،من به دنبال گمشده ام میگردم... از خیابان عبور می کنم در حالی که صدای مبهم ماشین ها در میان مه غلیظ درون سرم گم شده است و من نمی توانم وقایع اطرافم را تحلیل کنم.شاید همین پنج دقیقه پیش بود که دست در دستان او داشتم و با هم به سمت پارک می رفتیم امّا الآن،سرگردان و حیران،تصوّر می کنم که از خیابانی عبور می کنم و به دنبال او می گردم تا شاید بتوانم از خودم و او در مقابل این مه غلیظ که ناگهان سطح شهر را فرا گرفته بود،محافظت کنم.,طنین,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ،روزبه عقیلی,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • مسابقه داستان نویسی شازده کوچولو

  • سلام دوستان این یه مسابقه داستان نویسی برای افراد زیر15سال است که دوره ی سومش هست که برگزار میشه حتما بهش سر بزنید.داستان های قشنگی مینویسن و میتونین برای برنده شدن تلاش کنید. اینم لینک مسابقه ی داستان نویسی شازده کوچولو http://princeprize.blogfa.com/,مسابقه داستان نویسی شازده کوچولو,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ،روزبه عقیلی,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • دوستی

  • صدای قدم هایمان بر روی چمن سبز نمی آمد.به اطرافم نگاه میکنم.جلویم در آن دوردست کوهی عظیم سر برآورده.قله اش پوشیده از برف سپید است.نور خورشید بر برف ها می تابد.برف درخشان انگار در جلوی چشم هایم ذوب میشود.ولی این گونه نیست...برف ها ذوب نمی شوند فقط می درخشند.,دوستی,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ،روزبه عقیلی,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • زندگینامه نیما یوشیج

  • زندگي نامه نيمايوشيج علي اسفندياري، مردي كه بعدها به «نيما يوشيج» معروف شد، در بيست‌ويكم آبان‌ماه سال 1276 مصادف با 11 نوامبر 1897 در يكي از مناطق كوه البرز در منطقه‌اي به‌نام يوش، از توابع نور مازندران، ديده به جهان گشود.او 62 سال زندگي كرد و اگرچه سراسر عمرش در سايه‌ي مرگ مدام و سختي سپري شد؛ اما توانست معيارهاي هزارساله‌ي شعر فارسي را كه تغييرناپذير و مقدس و ابدي مي‌نمود، با شعرها و راي‌هاي محكم و مستدلش، تحول بخشد. .در همان دهكده كه متولد شد، خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده ياد گرفت”. ,زندگینامه نیما یوشیج,زندگینامه بزرگان ادبیّات ایران زمین,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • شعری از اخوان ثالث

  • اشعار زیبا اي تكيه گاه و پناه زيباترين لحظه هاي پرعصمت و پرشكوه تنهائي و خلوت من! اي شط شيرين پرشوكت من!,شعری از اخوان ثالث,شعر نو,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • زندگینامه جلال ال احمد

  • زندگینامه جلال ال احمد جلال در سال 1302 در خانواده روحانی به دنیا آمد . دبستان را که به پایان رساند ، پدرش دیگر اجازه درس خواندن را به او نداد و او ناچارا به سمت بازار کار رفت ، تا اینکه پنهانی در کلاسهای دارالفنون ثبت نام کرد . روزها به کار سیم کشی برق و ساعت سازی مشغول بود و شبها درس می خواند. در سالهای آخر دبیرستان با حزب توده آشنا شد و با دوستان و همفکرانش به برگزاری میتینگ ها و جلساتی در این زمینه پرداخت . با درآمدی که از کار بدست آورده بود ، دبیرستان را به پایان رساند و وارد دانشکده ادبیات (دانشسرای عالی) شد . دانشگاه را که به پایان رساند ، به شغل معلمی مشغول شد . ,زندگینامه جلال ال احمد,زندگینامه بزرگان ادبیّات ایران زمین,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • محمود دولت آبادی گفت:...

  • محمود دولت آبادی: می خواهم یك نویسنده ی ایرانی در كشورم باقی بمانم                       ,محمود دولت آبادی گفت:...,اخبار ادبیّات,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • بیوگرافی و زندگی نامه صادق هدایت

  • بیوگرافی و زندگی نامه صادق هدایت از کودکی تا آغاز جوانی صادق هدایت در ۱۷ فوریه ۱۹۰۳ در تهران در خانواده‌ای اصیل متولد شد. پدرش هدایت‌قلی‌خان (اعتضاد الملک) و نام مادرش نیرالملوک (نوهٔ مخبر السلطنهٔ هدایت) نوه عموی اعتضاد الملک بود. جدّ اعلای صادق رضاقلی‌خان هدایت از رجال معروف عصر ناصری و صاحب کتاب‌هایی چون مجمع الفصحا و اجمل التواریخ بود. صادق کوچک‌ترین فرزند خانواده بود و دو برادر و سه خواهر بزرگ‌تر از خود داشت. ,بیوگرافی و زندگی نامه صادق هدایت,زندگینامه بزرگان ادبیّات ایران زمین,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • زندگی نامه صادق چوبک

  • زندگی نامه صادق چوبک صادق چوبک، در سال ۱۲۹۵ هجری خورشیدی در بوشهر به دنیا آمد. پدرش تاجر بود، اما به دنبال شغل پدر نرفت و به کتاب روی آورد. در بوشهر و شیراز درس خواند و دوره کالج آمریکایی تهران را هم گذراند.,زندگی نامه صادق چوبک,زندگینامه بزرگان ادبیّات ایران زمین,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • زندگینامه هوشنگ مرادی کرمانی

  • زندگینامه هوشنگ مرداي كرماني  « من هوشنگ مرادی کرمانی هستم .16 شهريور ماه 1323 در روستاي سيرچ از توابع كرمان، در منتهای سختي و محروميت و فقر به دنيا آمدم، از 8 سالگي كار كرده‌‏ام ؛ از همين دوران به خواندن علاقه خاصي داشتم». يك بار در كودكي براي خريد كتاب اقدام به خالي كردن نمك ازكاميون مي‌‏كند ، در پايان شب اگر چه با پول زحمت خود كتاب را مي‌‏خرد اما به دليل زخم‌‏هاي به وجود آمده ازسختی سنگ های نمک در دستش،براي خواندن كتاب مجبور مي‌‏شود آن را با زبان ورق بزند. ,زندگینامه هوشنگ مرادی کرمانی,زندگینامه بزرگان ادبیّات ایران زمین,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • جایزه ی 200هزار دلاری

  • نگاهی به گران قیمت ترین جوایز ادبی دنیا؛ این وسوسه ی لذت بخش اگر به پاس نوشتن یك كتاب تحسین برانگیز، ۲۰۰ هزار دلار جایزه ی نقدی می گرفتید، آیا باز هم به نویسندگی ادامه می دادید؟ ,جایزه ی 200هزار دلاری,اخبار ادبیّات,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • دگرگونی دنیا

  • دگرگونی دنیا نویسنده: ارنست همینگوی برگردان: احمد گلشیری                                           مرد گفت: «خب، یه چیزی بگو.»  دختر گفت: «نه، نمی‌تونم.»  - «منظورت اینه که نمی‌خوای درباره‌ش حرف بزنی؟»  دختر گفت: «نمی‌تونم. منظورم همینه.»  - «منظورت اینه که نمی‌خوای درباره‌ش حرف بزنی؟»  دختر گفت: «آره، هر جور دوست داری برداشت کن.»  - «نمی‌خوام هر جور دوست دارم برداشت کنم. کاش می‌خواستم.»  دختر گفت: «تو خیلی وقته برداشتت رو کرده ا‌ی.» .....,دگرگونی دنیا,نویسنده: ارنست همینگوی,برگردان: احمد گلشیری,داستان کوتاه,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها