dastan-kootah

متن مرتبط با «فلوسی» در سایت dastan-kootah نوشته شده است

فلوسی

  • فلوسی نویسنده: وودی آلن برگردان: صفدر تقی زاده                                یکی از شگردهای لازم برای کارآگاه شدن این است که آدم همیشه ی خدا، شانه‌هایش را بالا بگیرد و قدری قوز کند. به همین علت بود که وقتی این موجود فلک‌زده‌ای موسوم به «ورد بابکوک» ترسان و لرزان به دفتر کار من آمد و کارت شناسایی‌اش را روی میز گذاشت، می‌بایست فی‌الفور به آن احساس سرمایی که ستون فقراتم را یکهو لرزاند، اعتماد می‌کردم.  گفت:«کایزر شما هستین؟ کایزر لوپوویتس؟»  آشکارا اعتراف کردم:«بله، تو شناسنامه‌م که این‌جور نوشته.» ..... ..... ـ دستم به دامنتون، آقای کایزر. توطئه چیدن، می‌خوان ازم باج کلونی بگیرن. توروخدا به دادم برسین!  مثل خواننده ی اول یک دسته ارکستررومبا، پیچ و تاب می‌خورد. لیوانی را که روی میز بود و بطری مشروبی را که معمولاً برای مقاصد غیر طبی دم دستم نگه می‌دارم، به طرفش روی میز سراندم.,فلوسی,نویسنده:وودی آلن,برگردان: صفدر تقی زاده,داستان کوتاه,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها