dastan-kootah

متن مرتبط با «نیلوفر انسان» در سایت dastan-kootah نوشته شده است

مرد سیاهپوش قاتل

  • مردِ سیاهپوشِ قاتل/نویسنده: نیلوفر انسان چند باری است که توی کوچه می‌بینمش. هر وقت می‌بینمش یک دست مشکی پوشیده و پشت عینکِ آفتابی پت‌و‌پهنی قایم شده. تابستان و زمستان هم ندارد، مدام دستمالِ پارچه‌ای بزرگی جلوی دهانش است. سرفه‌هایی می‌کند تیز و خشک که پشتِ آن دستمال خفه می‌شوند. اغلب وقت‌هایی که با بچه‌ها روی سکوی خانه‌مان می‌نشینیم و مشغول می‌شویم به حرف زدن، آرام‌آرام از جلویمان رد می‌شود. یا وقت‌هایی که قهقهه‌هایمان از تقلب‌ها و دودرکردن‌های تویِ بازی گل‌یاپوچ به هواست، می‌بینمش که توی فکر، پشتِ آن دستمال و عینکِ آفتابی، رد می‌شود و حتی خنده‌های ما هم توجهش را جلب نمی‌کند. مشکوک بودنش که مشکوک است اما مادرم می‌گوید: «بچه جان بس که توی کوچه نشستی پاک مشنگ شدی! پانزده شانزده سالت شده دیگر. یک سرگرمی بهتر پیدا کن»برچسب‌ها: نیلوفر انسان,مرد سیاهپوش قاتل,نویسنده:نیلوفر انسان,داستان کوتاه,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها