dastan-kootah

متن مرتبط با «وودی آلن» در سایت dastan-kootah نوشته شده است

کنت دراکولا

  •     کنت دراکولا نویسنده: وودی آلن برگردان: حسین یعقوبی                                        جایی در ترانسیلوانیا کنت دراکولا در تابوتش دراز کشیده و منتظر بود تا شب از گرد راه برسد. کنت نه تنها به حمام آفتاب علاقه‌ای نداشت، بلکه اصولاً از دیدن ریخت آفتاب بیزار بود، چون قرار گرفتن در معرض نور آفتاب پوست او را برنزه نمی‌کرد، کباب نمی‌کرد، نابود می‌کرد. تابوتی که کنت در آن دراز کشیده، درونش اطلس دوزی شده و بر روی درش نام دراکولا نقره کوب شده بود. .....,کنت دراکولا,نویسنده:وودی آلن,برگردان: حسین یعقوبی,داستان کوتاه,DASTAN-KOOTAH,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • فلوسی

  • فلوسی نویسنده: وودی آلن برگردان: صفدر تقی زاده                                یکی از شگردهای لازم برای کارآگاه شدن این است که آدم همیشه ی خدا، شانه‌هایش را بالا بگیرد و قدری قوز کند. به همین علت بود که وقتی این موجود فلک‌زده‌ای موسوم به «ورد بابکوک» ترسان و لرزان به دفتر کار من آمد و کارت شناسایی‌اش را روی میز گذاشت، می‌بایست فی‌الفور به آن احساس سرمایی که ستون فقراتم را یکهو لرزاند، اعتماد می‌کردم.  گفت:«کایزر شما هستین؟ کایزر لوپوویتس؟»  آشکارا اعتراف کردم:«بله، تو شناسنامه‌م که این‌جور نوشته.» ..... ..... ـ دستم به دامنتون، آقای کایزر. توطئه چیدن، می‌خوان ازم باج کلونی بگیرن. توروخدا به دادم برسین!  مثل خواننده ی اول یک دسته ارکستررومبا، پیچ و تاب می‌خورد. لیوانی را که روی میز بود و بطری مشروبی را که معمولاً برای مقاصد غیر طبی دم دستم نگه می‌دارم، به طرفش روی میز سراندم.,فلوسی,نویسنده:وودی آلن,برگردان: صفدر تقی زاده,داستان کوتاه,dastan-kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها