dastan-kootah

ساخت وبلاگ

مرگ در کویر

تک و تنها در زیر نور درخشان و سوزان خورشید،بی سرپناه،آب یا سایه ای به ناچار از روی تپه های مرتفع عبور می کند و برای دست یافتن به خوراکی که همچون آرزویی برای او می ماند به راه بی سرانجامش ادامه میدهد.

موهای فردار سفیدش که از لا به لای موهای حنایی پیدا هستند،حدود سن وی را مشخص می نمایند.روباه میانه سال راهش را در کویر پیش می گیرد.پاهای خسته اش دیگر نای حرکت ندارند،مگر معجزه ای رسد،آبی رسد،غذایی رسد...

dastan-kootah...
ما را در سایت dastan-kootah دنبال می کنید

برچسب : مرگ در کویر,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ,روزبه عقیلی,dastan,kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ, نویسنده : روزبه عقیلی dastan-kootah بازدید : 2173 تاريخ : جمعه 2 اسفند 1392 ساعت: 20:16

آخرین امید

صدای آهنگ بلند شاهین نجفی که از لپ تاپ پخش می شود در سراسر خانه میپیچد.با همان رپ همیشگی اش به انتقاد زمین و زمان می پردازد.این آهنگ هیچ هم خوانی با سنتور کنار اتاق ندارد.روی سنتور قهوه ای را خاک گرفته و سیم هایش هم کوک ندارد.در کنار سنتور که روی میزی عتیقه از جنس چوب بلوط قرار گرفته کتابخانه ی کوچکی متشکل از کتب درسی وجود دارد.کتابهای کمک آموزشی،روی هم و بدون هیچ نظم و ترتیبی در کنار کتابخانه روی زمین تلنبار شده اند.

dastan-kootah...
ما را در سایت dastan-kootah دنبال می کنید

برچسب : آخرین امید,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ,روزبه عقیلی,dastan,kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ, نویسنده : روزبه عقیلی dastan-kootah بازدید : 1522 تاريخ : پنجشنبه 3 بهمن 1392 ساعت: 0:43


مقایسه

زنگ گوشی موبایل فربد،او را بیدار می کند.با چشمان خواب آلودش به موبایلش می نگرد:6:40

 

پتو را کنار می زند و عینک کثیفش را به چشم.کتاب های کاملا مرتب درون کتابخانه ی کنج اتاق نرش را جلب می کند.سپس از پنجره بیرون را نگاه می کند.برف زمین را پوشانده.به دستشویی رفته و صورتش را شسته و اصلاح میکند.به سرعت یک لیوان قهوه با نان تست میخورد.وقت برایش طلاست.شلوار پارچه ایش را،بلوز چهارخانه مشکی و سفید،کراوات خاکستری و کت مخملیش را می پوشد و با برداشتن کیفش که درون آن همه اوراق مربوط به شرکت بود،از منزل بیرون می رود.

dastan-kootah...
ما را در سایت dastan-kootah دنبال می کنید

برچسب : مقایسه,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ,روزبه عقیلی,dastan,kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ, نویسنده : روزبه عقیلی dastan-kootah بازدید : 1398 تاريخ : شنبه 28 دی 1392 ساعت: 22:49

  دود کشنده  

پیرمرد نالان به آسمان می نگرد.ابرهای ضخیم خاکستری خیلی وقت است بالای سر شهر به چشم می خورند.این ابرها نمیخواهند تکان بخورند.حدود یک ماه است این ابرها بالای سر شهر جا خوش کرده اند.این ابرها گریه شان نمیگیرد.مشکل این است.ابرهای تنبل خشن!

dastan-kootah...
ما را در سایت dastan-kootah دنبال می کنید

برچسب : دود کشنده,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ,روزبه عقیلی,dastan,kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ, نویسنده : روزبه عقیلی dastan-kootah بازدید : 1428 تاريخ : سه شنبه 24 دی 1392 ساعت: 23:00

طنین

همه جا را دود و مه غلیظی فرا گرفته است،من به دنبال گمشده ام میگردم...

از خیابان عبور می کنم در حالی که صدای مبهم ماشین ها در میان مه غلیظ درون سرم گم شده است و من نمی توانم وقایع اطرافم را تحلیل کنم.شاید همین پنج دقیقه پیش بود که دست در دستان او داشتم و با هم به سمت پارک می رفتیم امّا الآن،سرگردان و حیران،تصوّر می کنم که از خیابانی عبور می کنم و به دنبال او می گردم تا شاید بتوانم از خودم و او در مقابل این مه غلیظ که ناگهان سطح شهر را فرا گرفته بود،محافظت کنم.

dastan-kootah...
ما را در سایت dastan-kootah دنبال می کنید

برچسب : طنین,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ,روزبه عقیلی,dastan,kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ, نویسنده : روزبه عقیلی dastan-kootah بازدید : 1438 تاريخ : پنجشنبه 2 آبان 1392 ساعت: 16:17

آرامش

پسر پشت پیانو نشسته و مشغول نواختن پیانو بود.آهنگ زیبای موزارت در اتاق دربسته ی نسبتا تاریک صدای گنگ و خفه ای داشت.بلوز آستین بلند سبزی پوشیده و آب بینی اش را پشت هم بالا میکشید.آهنگ تمام شد.پسر به ساعت دیواری قدیمی قهوه ای رنگ نگاه کرد.ساعت هفت و نیم شب بود.

 

dastan-kootah...
ما را در سایت dastan-kootah دنبال می کنید

برچسب : آرامش,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ,روزبه عقیلی,dastan,kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ, نویسنده : روزبه عقیلی dastan-kootah بازدید : 1414 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1392 ساعت: 22:04

فقر

پسر از راه کلاس زبان به خانه برمیگشت.صدای بوقهای فراوان ماشینها و ویراژهای موتورها داخل عابر پیاده اعصابش را خرد کرده بود.به یک جای خلوت و ساکت نیاز داشت که آرامشش را بازیابد.ساعت حدود هفت بعد از ظهر بود.هوا داشت تاریک میشد.بر سرعت قدمهایش افزود.در دل اهنگی را زمزمه میکرد.

dastan-kootah...
ما را در سایت dastan-kootah دنبال می کنید

برچسب : فقر,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ,روزبه عقیلی,dastan,kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ, نویسنده : روزبه عقیلی dastan-kootah بازدید : 1550 تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392 ساعت: 13:23

کنه

پسر با لبخندی رضایت آمیز به شاگردش که پشت پیانو نشسته و آهنگی رمانتیک را می نوازد،نگاه میکند.آهنگ تمام میشود.دختر و پسر پشت میزی که رویش دو چای،شیرینی تر و میوه ی تازه گذارده شده،مینشینند.

-خوب میزنی.بهتر شده کارت.

-مرسی امیر.همش به لطف توئه.

دختر دست پسر را نوازش میکند.امیر لیخند میزند.پس از نوشیدن چای و خوردن میوه،امیر آماده ی رفتن میشود.دختر تا دم در امیر راهمراهی میکند.

dastan-kootah...
ما را در سایت dastan-kootah دنبال می کنید

برچسب : کنه,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ,روزبه عقیلی,dastan,kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ, نویسنده : روزبه عقیلی dastan-kootah بازدید : 2115 تاريخ : چهارشنبه 20 شهريور 1392 ساعت: 10:14

سلام دوستان

این یه مسابقه داستان نویسی برای افراد زیر15سال است که دوره ی سومش هست که برگزار میشه

حتما بهش سر بزنید.داستان های قشنگی مینویسن و میتونین برای برنده شدن تلاش کنید.

اینم لینک مسابقه ی داستان نویسی شازده کوچولو

http://princeprize.blogfa.com/

dastan-kootah...
ما را در سایت dastan-kootah دنبال می کنید

برچسب : مسابقه داستان نویسی شازده کوچولو,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ,روزبه عقیلی,dastan,kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ, نویسنده : روزبه عقیلی dastan-kootah بازدید : 1136 تاريخ : دوشنبه 21 مرداد 1392 ساعت: 0:12

هنوز هم سرخی صورتم را حس می کنم.احساسم به من می گوید که گرمای توصیف ناپذیری مرا فرا گرفته.چند لحظه پیش را به یاد می آورم.لحظاتی که دوست داشتم آب شوم...لحظاتب که لا تلفن صحبت می کردم.تلفنی که توسطّمخاطب ناخواسته ام قطع شده بود... بدون خداحافظی...هنوز هم صدای بوقهای تلفن را بیاد می آورم که ناگاه که میخواستم تلفن را قطع کنم فردی آنرا پاسخگو شد.زنی بود:سلام.بله؟

dastan-kootah...
ما را در سایت dastan-kootah دنبال می کنید

برچسب : قطع رابطه,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ,روزبه عقیلی,dastan,kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ, نویسنده : روزبه عقیلی dastan-kootah بازدید : 966 تاريخ : جمعه 11 مرداد 1392 ساعت: 20:28

از صندلی پشتی به آرامی به طوری که کسی صدایشو نشنوه گفت:

_خواهش میکنم...تو رو خدا...همین یک سوالو موندم

گفتم:آره میدونم پنج سوال قبلی هم همینو گفتی



 

 

 

 

 

dastan-kootah...
ما را در سایت dastan-kootah دنبال می کنید

برچسب : تقلب,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ,روزبه عقیلی,dastan,kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ, نویسنده : روزبه عقیلی dastan-kootah بازدید : 970 تاريخ : سه شنبه 7 خرداد 1392 ساعت: 20:34

صدای قدم هایمان بر روی چمن سبز نمی آمد.به اطرافم نگاه میکنم.جلویم در آن دوردست کوهی عظیم سر برآورده.قله اش پوشیده از برف سپید است.نور خورشید بر برف ها می تابد.برف درخشان انگار در جلوی چشم هایم ذوب میشود.ولی این گونه نیست...برف ها ذوب نمی شوند فقط می درخشند.

dastan-kootah...
ما را در سایت dastan-kootah دنبال می کنید

برچسب : دوستی,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ,روزبه عقیلی,dastan,kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ, نویسنده : روزبه عقیلی dastan-kootah بازدید : 1035 تاريخ : سه شنبه 7 خرداد 1392 ساعت: 20:36

 

درخت سیب

 

روزبه عقیلی

تنها راه حل همان بود.شرورانه شاخه ای را شکست.نردبان طوسی را به درخت تکیه داد.سایه های بلند درخت،او را از نظر هر کس که بخواهد او را زیر نظر بگیرد،پنهان کرد.دستانش را بر کوچک ترین شاخه گذاشت و خود را بالا کشید.پاهایش را در سوراخ سنبه های درخت قرار می داد و هر لحظه از زمین تاریک دور میشد.چراغهای خانه ها در دور کور سویی داشتند. تشخیص دادن پنجره ی بزرگ خانه ی مورد نظر از لا به لای برگها و شاخه های درخت سیب مشکل بود

dastan-kootah...
ما را در سایت dastan-kootah دنبال می کنید

برچسب : درخت سیب,داستان کوتاه های نویسنده وبلاگ,روزبه عقیلی,dastan,kootah,وبلاگ,نیلوبلاگ, نویسنده : روزبه عقیلی dastan-kootah بازدید : 1237 تاريخ : پنجشنبه 17 مرداد 1392 ساعت: 18:53